دامن اندر پای صبر آورده ای
دامن اندر پای صبر آورده ای
پس به بیداد آستین برکرده ای
پس به بیداد آستین برکرده ای
هر زمان گویی چه خوردم زان تو
هر زمان گویی چه خوردم زان تو
بیش از این چبود که خونم خورده ای
بیش از این چبود که خونم خورده ای
یک به دستم کم کن از آهنگ جور
یک به دستم کم کن از آهنگ جور
گرنه با ایام در یک پرده ای
گرنه با ایام در یک پرده ای
خون همی ریزی و فارغ می روی
خون همی ریزی و فارغ می روی
بازیی نیکو به کو آورده ای
بازیی نیکو به کو آورده ای
باری از خون منت گر چاره نیست
باری از خون منت گر چاره نیست
هم تو کش چون هم توام پرورده ای
هم تو کش چون هم توام پرورده ای
انوری خود کرده را تدبیر چیست
انوری خود کرده را تدبیر چیست
زهرخند و خون گری خود کرده ای
زهرخند و خون گری خود کرده ای